که زنان آه وناله میکردند غرق در ماتم وغم ودردند
نیز مردان کوفیان، گریان از چنین حادثه، همه نالان
ناگهان زینب غمین آمد یک نهیب شدید، آنجا زد
زینب آمد در آن زمان به خروش گفت: ای کوفیان، همه خاموش
با چنان نغمهای که او سر داد زنگها نیز از صدا افتاد
بعد از آن رو سوی خدا بنمود سینه با یاد ایزدش بُگشود
سپس او رو به سوی مردم کرد با دلی پاک وسینهای پر درد
گفت ای کوفیان پر نیرنگ همه بی بهرگان از فرهنگ
همه از غیرت وحمیّت، دور پیش چشمان ما همه منفور
همگی چاپلوس ومکارید مردمی خائن وفسونکارید
جز دروغ وخصومت وکینه نیست در بین مردم کوفه
توشهای بد در آخرت دارید چون همه مردمی تبهکارید
همه پیمان خویش، بشکستید پای دیوار کهنه بنشستید
تا فروریخت روی سر، دیوار میشود بسته نیز راه فرار
حال، گریان شدید بهر حسین! بعدِ مرگش کنید شیون وشین
دلتان جملگی چنان سنگ است این جنایت چو لکة ننگ است
گر، گریبان خویش، چاک کنید لکه را کِی توان، که پاک کنید
خواهم از درگه خدای جهان دیدههاتان همی شود گریان