دلم کرده هوای سرزمینی / که میگویند چون جنت قشنگ است
همان جایی که شاهی
خوب دارد / برای شاه این دل تنگٍ تنگ است
منم آری گدایی بی سرو پا /
که می آید به درگاهت گدایی
تفقُّد کن گدای بینوا را / تو که عرش و
زمین را پادشاهی
زِ درد حسرت و دردِ جدایی / قسم دادم خدا را بر خدایی
دل
هر عاشق دلبسته چون من / شود یک روز عمری کربلایی
بیا جانا بیا همراه
ما شو / بیا با ما گدای نینوا شو
بیا با پای دل بهر زیارت / تو هم
یک زائر کربُبلا شو
عزیزان کربلا نبض زمین است / اگرچه تاکنون آنرا
ندیدم
ولی از زائران کربلایی / زشهر کربلا قدری شنیدم
دلم تنگ
است تنگِ کربلایش / و تنگِ آن حریم با صفایش
و تنگِ آن حریم
روبرویش / حریمِ آن امیرِ با وفایش
دلِ من غم گرفته بیقرار است / برایش
گریه کردن افتخار است
نشستم عاشقانه گریه کردم / ببین حال دل من زار
زار است
برایم واعظی از کربلا گفت / زِ روزِ محشر و ظهر بلا گفت
حدیث
خواهری بی یارو یاور / حدیث تل و گود قتلگاه گفت
زتیغ و خنجر و رأس
بریده / زِطفلان یتیم داغ دیده
زِ مولایی که از داغ برادر / مثال یک
کمان قدش خمیده
زِاشک و مشک و چشمان ابوالفضل / زِلطف و جود و احسان
ابوالفضل
عمود آهنی،فرق شکسته / وصال تیغ و دستان ابوالفضل
مصیبت
گفت و آتش زد به دلها / دو چشمانش زِآب دیده شد تر
و واعظ اشک ریزان
روی منبر / سلامی داد بر آقای بی سر
مصیبت را به پایان برد واعظ /
ولیکن در دلم حزنی نهفته
شنیدم داستانهایی از آنروز / که واعظ چیزی
از آنها نگفته
شنیدم زلجناح آمد ز میدان / ولیکن زین مرکب واژگون بود
شنیدم
خیمه را آتش کشیدند / شنیدم گوش هایی غرق خون بود
شنیدم جامه را از
تن دریدند / شنیدم بند انگشتی بریدند
شنیدم وحشیانه حمله کردند / شنیدم
معجری از سر کشیدند
شنیدم سینه ها آتشفشان بود / شنیدم رأس ها بر
آسمان بود
شنیدم مُزد قرآن خواندن آن روز / همه در ضربه های خیزران
بود
زِ داغت یا حسین بنگر چه سانم / بده رخصت که من با تو بمانم
برای
اینکه آیی پیشم آقا / درون خانه عاشورا بخوانم
خدا لعنت کند آلِ
زیادُ / خدا لعنت کند آل امیه
خدا لعنت کند آن شمر ملعون / بگو آمین
اِلا یمِ القیامه