حدیث از امام حسین

- قومی خدای را نیایش می کنند بامید پاداش، این عبادت بازرگانانست، و گروهی

بندگی می کنند از ترس، این نوع بندگی خاص بردگانست، و مردمی خدا را ستایش

می کنند از باب سپاس نعمتهای او، این روش آزادگانست



امام حسین (ع)

برخورد امام حسین و حر بن ریاحی در روز عاشور

شهید والا قدر عاشورا.حر از خاندانهاى معروف عراق و از رؤساى کوفیان بود.

به درخواست ابن زیاد، براى مبارزه با حسین «ع» فراخوانده شد و به سرکردگى هزار سوار برگزیده گشت .

گفته‏اند وقتى از دار الأماره کوفه، با مأموریت بستن راه بر امام حسین «ع» بیرون آمد، ندایى شنید که: اى حر! مژده باد تو را بهشت... در منزل «قصر بنى مقاتل» یا «شراف» ، راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به سوى کوفه شد.

کاروان حسینى را همراهى کرد تا به کربلا رسیدند و امام در آنجا فرود آمد .حر وقتى فهمید کار جنگ با حسین بن على «ع» جدى است، صبح عاشورا به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسین «ع» و جبهه حق پیوست.

توبه کنان کنار خیمه‏هاى امام آمد و اظهار پشیمانى کرد، سپس اذن میدان طلبید.این انتخاب شگفت و برگزیدن راه بهشت بر دوزخ، از حر، چهره‏اى دوست داشتنى و قهرمان ساخت.حر با اذن امام به میدان رفت و در خطابه‏اى مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین «ع» توبیخ کرد.

چیزى نمانده بود که سخنان او، گروهى از سربازان عمر سعد را تحت تأثیر قرار داده از جنگ با سید الشهدا منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد.نزد امام بازگشت و پس از لحظاتى دوباره به میدان رفت و با رجز خوانى، به مبارزه پرداخت و پس از نبردى دلیرانه به شهادت رسید.رجز او چنین بود:


انى انا الحر و مأوى الضیف

اضرب فى اعناقکم بالسیف

عن خیر من حل بأرض الخیف

اضربکم و لا أرى من حیف


که حاکى از شجاعت او در شمشیر زنى در دفاع از سید الشهدا و حق دانستن این راه بود.
حسین بن على «ع» بر بالین حر حضور یافت و خطاب به آن شهید، فرمود: تو همانگونه که مادرت نامت را «حر» گذاشته است، حر و آزاده‏اى، آزاد در دنیا و سعادتمند در آخرت!
«انت الحر کما سمتک أمک، و انت الحر فى الدنیا و انت الحر فى الآخرة» و دست بر چهره‏اش کشید.
 امام حسین «ع» با دستمالى سر حر را بست.پس از عاشورا بنى تمیم او را در فاصله یک میلى از امام حسین «ع» دفن کردند، همانجا که قبر کنونى اوست، بیرون کربلا در جایى که در قدیم به آن «نواویس» مى‏گفته‏اند.
 نقل است شاه اسماعیل صفوى قبر حر را گشود و پیکرش را سالم یافت، چون خواست پارچه‏اى را که بر سرش بسته بود باز کند، خون جارى شد و دوباره آن را بستند، آنگاه بر قبرش قبه‏اى ساختند.


سرگذشتهاى مربوط به حر و نقش او در حادثه کربلا، از نخستین بر خوردش با کاروان سید الشهدا، سپس توبه‏اش و پیوستن به جبهه حق و شهادت در رکاب سالار شهیدان، در همه مقتلها و کتابهاى تاریخ عاشورا نگاشته شده است و توبه او شاخص‏ترین بخش نورانى زندگى اوست.

احترام به اهل بیت

این وظیفه من بچه مسلمان هست که اینارو بگم!

اگه کسی فهمید خدا رو شکر

و اگه نفهمید

خودش می دونه و خداش و روز قیامت و حضرت زهرا

(که فاطمه (س) انگیزه خلق ۲ جهان است)!



راوی می‌گوید: دو سال پس از ولادت امام حسین(ع)، هنگامی که نبی مکرم(ص) برای سفری که پیش آمده بود از شهر خارج شدند، در قسمتی از راه توقف کردند و در حالی که کمله استرجاع یعنی «اِنّا لله و اِنّا الیه راجعون» بر زبانشان جاری بود چشمان مبارکشان گریان شد.


از دلیل آن سوال شد، حضرت فرمودند:

«اکنون جبرئیل(ع) اینجا بود و به من خبر داد که در کنار رود فرات سرزمینی است که به آن کربلا می‌گویند و در آنجا فرزندم حسین(ع) پسر فاطمه(س) کشته خواهد شد».

از ایشان سوال شد، یا رسول الله چه کسی او را می‌کشد؟

حضرت فرمودند:

«مردی که نامش یزید است و گویی اکنون قتلگاه و مدفن فرزندم را می‌بینم».

سپس حضرت با اندوه فراوان از آن سفر بازگشته و بالای منبر رفتند و در حالی که امام حسن و امام حسین(ع) در کنار ایشان بودند خطبه‌ای خوانده و مردم را موعظه نمودند و پس از آن که خطبه حضرت به پایان رسید دست راست خویش را بر سر امام حسن(ع) و دست چپ را بر سر امام حسین(ع) نهاده و سر مبارک خویش را به سوی آسمان بلند کردند و آنگاه عرض کردند:

«خداوندا، همانا محمد(ص) بنده و فرستاده توست و این دو نیکوترین افراد خاندانم و برگزیده فرزندانم و اهل بیت من هستند و اینانند کسانی که بعد از خود ایشان را در میان امتم خفیفه گردانیدم، همانا جبرئیل(ع) برایم خبر آورد که این فرزندم(امام حسین(ع)) کشته و خوار خواهد گشت، خداوندا برای او در مرگش برکت قرار داده و او را سرور شهیدان قرار ده، پروردگارا در زندگی قاتل و تحقیرکننده‌اش برکتی قرار مده».

راوی می‌گوید: پس از سخنان پیامبر(ص) مردم حاضر در مسجد با ناله و فریاد گریستند سپس حضرت رسول(ص) فرمودند:

«آیا گریه می‌کنید ولی یاریش نمی‌کنید؟»

آنگاه حضرت در حالی که رنگش دگرگون شده و چهره‌اش سرخ گشته بود بازگشت و با چشمانی پر از اشک خطبه کوتاه دیگری ایراد کرده و فرمودند:

«ای مردم همانا من دو چیز گرانبها در میان شما به جا می‌گذارم: یکی کتاب خدا و دیگری خاندان و اهل بیتم و دودمانم و شهد وجودم و میوه دلم. بدانید که این دو از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و آگاه باشید که من منتظر آن دو هستم، همانا من در مورد ایشان چیزی از شما نمی‌خواهم مگر محبت و دوستی اهل بیتم که خداوند امر فرمود آن را از شما بخواهم، مراقب باشید فردای قیامت در کنار حوض کوثر مرا در حالی که با ایشان دشمنی و ستم کرده و آنان را به شهادت رسانده‌اید ملاقات نکنید.

بدانید که در روز قیامت سه گروه از این امت تحت لوای سه پرچم به نزد من خواهند آمد، یک گروه با پرچم سیاه و ظلمانی در حالی که ملائکه از آنان گریزان هستند نزد من می‌ایستند و من می‌پرسم: شما کیستید؟ آنها در حالی که نام مرا از یاد برده‌اند می‌گویند: ما موحدان عربیم.

من به ایشان می‌گویم: من احمد(ص) پیامبر عرب و عجم هستم. آنها می‌گویند: ما جزء امت تو هستیم یا احمد(ص).

و من می‌پرسم: بعد از من با اهل بیت و خاندانم و کتاب خدا چه رفتاری کردید؟ آنها می‌گویند: کتاب خدا را که ضایع کردیم و اما عترت و خاندانت، تمام سعیمان این بود که از روی زمین نابودشان کنیم.

در این هنگام من از آنها روی بر می‌گردانم و آنها با چهره‌هایی سیاه و حالتی عطشان و بسیار تشنه از نزدم می‌روند.

پس از آن گروه دیگر با پرچمی سیاه‌تر از اولی به نزدم می‌آیند و من به ایشان می‌گویم: پس از من با دو گوهر گرانبهای بزرگ و کوچک یعنی کتاب خدا(ثقل اکبر) و اهل بیتم(ثقل اصغر) چه کردید؟

آنها می‌گویند: با قرآ« که مخالفت کردیم و اما اهل بیتت را خوار کرده و مزه تمام مصیبت‌ها را به ایشان چشاندیم.

من هم می‌گویم: نفرین من بر شما باد. سپس آنها نیز با چهره‌هایی سیاه و حالتی عطشان و بسیار تشنه باز می‌گردند.

آنگاه گروه سوم با پرچمی که از نور می‌درخشد بر من وارد می‌شوند و من از ایشان می‌پرسم: شما کیستید؟

آنها می‌گویند: ما اهل توحید و تقوا هستیم. ما امت محمد(ص) و بازماندگان اهل حقّیم، به کتاب خدایمان قرآن عمل کردیم و حلال آن را حلال و حرامش را حرام دانستیم و اهل بیت پیامبرمان محمد(ص) را گرامی داشته و دوست دارشان بودیم و تا جایی که می‌توانستیم یاریشان کردیم و همراه آنان با دشمنانشان جنگیدیم.

سپس من به آنها می‌گویم: خوشحال باشید که من پیامبر شما محمد(ص) هستم و به درستی شما در دنیا همان گونه که بودید که گفتید. آنگاه آنان را از حوض خود (کوثر) سیراب می‌کنم و آنان در حالی که خوشحال و شادمان قدم بر می‌دارند بر‌می‌گردند و وارد بهشت می‌شوند تا برای همیشه در آن جاودانه زندگی کنند».


این وظیفه من بچه مسلمان هست که اینارو بگم!

اگه کسی فهمید خدا رو شکر

و اگه نفهمید

خودش می دونه و خداش و روز قیامت و حضرت زهرا

(که فاطمه (س) انگیزه خلق ۲ جهان است)!

چهل حدیث از آقا امام حسین


این کتاب مجموعه ای از سخنان آقا امام حسین هستش


جوونا از دست ندین



دانلود در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

سخنان امام حسین از مدینه تا کربلا

بچه ها این کتاب فوق العاده رو امروز براتون آماده کردم

به نام سخنان امام حسین از مدینه تا کربلا



تمام داستانها و وقایع عاشورا توشه
 

از بلاهایی که سر اونایی که  

حسین رو مسخره کردن



خلاصه این کتاب خیلی معتبره

هم شیعه ها و سنی ها تعیدش کردن



حضرت ابوالفضل علیه السلام در روز عاشورا مکرر به خدمت حسین بن على علیهما السلام شرفیات گردیده اجازه میدان مى خواست . ولى به مناسبت شهامت و شجاعت و به علت اینکه پرچم پر افتخار سپاه حق در دست وى به اهتزاز بود امام علیه السلام به او اجازه میدان نمى داد و هر بار از تصمیمش منصرف مى ساخت و مى فرمود:

((اَنْتَ صاحِبُ لِوائى ...؛)) تو پرچمدار من هستى و شهادت تو دلیل هزیمت و شکست جنداللّه و علامت پیروزى جند شیطان است
وای که کی بود این ابو فاضل

خوندن این کتاب

زندگی رو عوض می کنه ها


دانلود کتاب در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...