آخرین لحظات زندگی حضرت زین العابدین از میان روایات

امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت امام سجاد علیه السلام در شب شهادتش به فرزندش، امام محمد باقر، فرمود:


«پسرم، برایم آب بیاور تا وضو بگیرم.»


امام محمد باقر برخاست و ظرفی آب آورد

.امام سجاد فرمود:


«این آب برای وضو شایسته نیست،‌ چرا که در آن حیوانی مرده افتاده.»


امام باقر چراغی آورد و دید موشی مرده در آن افتاده است

. از این رو ظرف آب دیگری برای ایشان برد. امام سجاد فرمود:


«پسرم! این همان شبی است که به من وعده داده‌اند.» 


سپس سفارش کرد به شترش که بارها با آن به حج مشرف شده بود، خوب رسیدگی کنند و غذا بدهند. درباره آخرین لحظات زندگی حضرت امام سجاد علیه السلام چند روایت وجود دارد:


1- ابو حمزه ثمالی از حضرت امام باقر علیه السلام نقل می‌کند که فرمود: چون هنگام وفات حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید، من را به سینه خود چسبانید و فرمود:



پسرم، تو را به چیزی وصیت می کنم که پدرم به هنگام وفاتش به من وصیت کرد. او فرمود از ظلم به کسی که بر علم تو ناصری جز خداوند ندارد بپرهیز و هرگز خود را بر آن آلوده مساز.


2- از حضرت ابی الحسن علیه السلام نقل شده است که امام سجاد علیه السلام در هنگام وفات بیهوش شد. سپس چشمان خود را گشود و سوره واقعه و فتح را قرائت کرد و بعد گفت:


حمد خداوندی را که وعده خود به ما را راست گردانید و همه ی بهشت را به ما بخشید و ما در هر جای بهشت که بخواهیم برای خود منزل اختیار می‌کنیم. سپس آیه 74 سوره زمر را تلاوت کرد:

پس چه خوب است اجر عاملین. و از دنیا رفت.


3- و در روایت دیگری آمده است: امام پیش از وفات لحظه ای به هوش آمد و پارچه ای را که رویش بود کنار زد و فرمود:


قبر مرا حفر کنید تا به زمین سفت برسید. بعد پارچه را روی صورتش کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد